آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

لاتبطلوا بالمَن

دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۱، ۰۱:۲۵ ب.ظ

امروز کتابخانهٔ ملی میزبان دکتر سید مخدوم رهین، وزیر فرهنگ افغانستان بود. دکتر رهین و دکتر فلاحی، رئیس کتابخانهٔ ملی، نشست خبری مشترکی داشتند و من خبرنگار لیزنا بودم در آن نشست. برای بار چندم متوجه شدم بیش از چیزی که برای یک خبرنگار لازم است احساساتی هستم. وقتی دکتر فلاحی دربارهٔ ساز و کار بررسی اسناد در شورای ملی آرشیو گفت و این را نشانه‌ای از اهمیت قائل شدن برای هویت ملی دانست، من داشتم لب پایینی‌م را خیلی محکم گاز می‌گرفتم. وقتی دکتر رهین دربارهٔ کتاب‌هایی که در راکت‌باران‌های کابل نابود شدند حرف می‌زد بغض کرده بودم و وقتی از فداکاری کتابداران افغان برای نگه‌داشتن بعضی از آن همه کتاب می‌گفت مجبور شدم به چشم‌هایم دستمال بکشم. زیر چشمی خبرنگاران دیگر را نگاه می‌کردم که چهره‌های باوقار و جدی و متین داشتند و به خودت لعنت می‌فرستادم که به قدر کافی روی صورتم کنترل ندارم.

 

فضای جلسه پر بود از فخرفروشی و منت. نیمی از حرف‌های دکتر فلاحی یادآوری این بود که ایران برای کتابخانه‌های افغانستان چه کرده‌است و چه کرده‌است و باز هم چه کرده‌است. حتی سوال خبرنگار فارس هم -که مسلما نه خودش برای افغانستان کاری کرده‌است نه خبرگزاری متبوعش- بوی منت می‌داد. پرسید: با توجه به اینکه خیلی از کتاب‌های افغانستان را ناشران ایرانی منتشر می‌کنند، چه برنامه‌ای برای ارتقای کتاب و کتابخوانی دارید؟ جملهٔ معترضه هیچ ربطی به سوال نداشت و فقط یک فخرفروشی فکرنشده و زننده بود. دکتر رهین همهٔ این حرف‌ها را با متانت جواب می‌داد؛ نه تکذیب می‌کرد، نه اظهار تشکر بیش از حد و اغراق‌گونه. رفتارش خیلی خوب بود با وجود این فضا بدجوری مرا معذب می‌کرد و خدا خدا می‌کردم زودتر جلسه به پایان برسد. به محض اینکه گزارشم در لیزنا منتشر شود لینکش را اینجا می‌گذارم تا دقیقا متوجه منظورم از فضای فخرفروشی و منت بشوید. (تکمیلی: منتشر شد)

 

بعد از پایان جلسه، مسئول روابط عمومی کتابخانهٔ ملی پیشنهاد کرد اگر می‌خواهم مصاحبهٔ اختصاصی بگیرم در فرصتی که وزیر و دکتر فلاحی برای بازدید از کتابخانه می‌روند کنار وزیر بایستم و سوالاتم را بپرسم. من فکر نمی‌کردم چنین فرصتی دست بدهد و آمادهٔ مصاحبه نبودم و دلم هم نمی‌خواست یک مصاحبهٔ روتین با سوالات روتین بگیرم. بنابراین از خیرش گذشتم. دلم می‌خواست به جای مصاحبه، به دکتر رهین نزدیک شوم و بگویم به این فضای منت و فخرفروشی اهمیت ندهد و بداند در ایران دل‌هایی هم هستند که برای افغانستان می‌تپند و به خاطر مختصر کارهای انجام شده هیچ منتی بر سر برادران و خواهران‌شان ندارند بلکه بابت کارهای مهم‌تری که انجام نداده‌اند خجالت می‌کشند. اما چنین چیزی ممکن نبود.

نظرات  (۱)

البته این نوشته مال دو سال پیش است.
اما خبرگذاری؟
مطبوع؟
پاسخ:
ممنونم. اصلاح شد. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی