آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

چهارشنبه، از ساعت 14:30 تا 16:30، دومین نشست باشگاه اطلاعات سبز در محل ساختمان آموزش کتابخانهٔ حسینیهٔ ارشاد (در خیابان شریعتی، کمی پایین‌تر از تقاطع میرداماد) برگزار خواهد شد. موضوع نشست، «تنوع زیستی» خواهد بود. اگر به خاطر تعطیلی تهران نبود، روز چهارشنبهٔ من پر بود از کلاس و همایش و نشست، و تهیهٔ گزارش از برنامهٔ باشگاه نصیب کس دیگری می‌شد. اما حالا من مانده‌ام و چهار روز تعطیلی متناوب و برنامهٔ خوشایندی که در محلی خوشایند برگزار می‌شود.

باشگاه اطلاعات سبز چیست؟ روزی که برای اولین نشست این باشگاه به حسینیهٔ ارشاد رفته بودم و سراغ محل برگزاری نشست را از اعضای کتابخانه می‌گرفتم، یکی از آن‌ها که پیرزن شصت سالهٔ خوشرویی بود خیال کرد این باشگاه ارتباطی به جنبش سبز دارد. اما باشگاه اطلاعات سبز در حقیقت یک باشگاه محیط زیستی است که اعضای آن عبارت‌اند از چهار ان‌جی‌اوی فعال در زمینهٔ محیط زیست، و چهار گروه از کتابخانه‌ها و فعالان کتابخانه‌ای: کتابخانهٔ حسینیهٔ ارشاد، 85 کتابخانهٔ سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، شورای کتاب کودک و خانهٔ کتابدار کودک. هدف از تشکیل این باشگاه استفاده از توان اطلاع‌رسانی کتابخانه‌ها و کتابداران در نشر و توزیع «اطلاعات سبز» یا همان داده‌های محیط زیستی است؛ به این امید که ان‌جی‌اوهای فعال در زمینهٔ محیط زیست کمی از انزوا و مهجوریت فعلی دربیایند و بتوانند صدایشان را به گوش افراد بیشتری برسانند.

کتابخانه‌های عضو باشگاه اطلاعات سبز پوستر این باشگاه را روی دیوارهایشان نصب می‌کنند و از طریق نشر بروشور و کاتالوگ و کتاب و سی‌دی اعضای خود را در زمینهٔ محافظت از محیط زیست حساس می‌کنند و آموزش می‌دهند. مسئولیت تهیهٔ محتوایی که کتابخانه‌ها نشر می‌دهند بر عهدهٔ ان‌جی‌اوهاست. ان‌جی‌اوها علاوه براین، کارگاه و گردش علمی هم برای اعضا ترتیب می‌دهند. دوره‌های فعالیت باشگاه یک ماهه است؛ به این معنا که در هر ماه یک نشست هم‌اندیشی، یک کارگاه و یک گردش علمی برگزار می‌شود. مدیریت هریک از دوره‌های یک ماهه برعهدهٔ یکی از ان‌جی‌اوهاست.

چرا باشگاه اطلاعات سبز برای من جالب است و برای شرکت در نشست‌هایش اشتیاق دارم؟ اعضای باشگاه را آدم‌های مختلفی از رده‌های سنی مختلف تشکیل می‌دهند اما همهٔ این آدم‌ها شدیدا باانگیزه‌اند و برای هدفی روشن و ملموس تلاش می‌کنند که به نظر من قابل احترام است. آنها منفعل نیستند و در عین حال ایده‌آل‌گرایی چشم‌هایشان را کور نکرده. آن‌ها اطلاعات تازه و دست اولی دربارهٔ حیطهٔ فعالیت خود دارند و کاملا «زنده‌»اند. در حاشیهٔ نشست قبلی یکی از ان‌جی‌اوها تعدادی از محصولات روستانشینان حاشیهٔ دنا را برای فروش عرضه کرد. من تا قبل از آن روز به ارتباط بین حمایت از اقتصاد روستایی و حفاظت از محیط زیست فکر نکرده بودم.

از اعضای باشگاه که بگذریم، هر برنامه‌ای که در حسینیهٔ ارشاد برگزار شود برای من جذاب است. دیدار از حسینیهٔ ارشاد و کتابدارانش برای من جذاب است. وقتی آن‌ها را می‌بینم که وسط این همه طوفان جزیرهٔ امن خودشان را مدیریت می‌کنند و به خوبی هم مدیریت می‌کنند، لذت می‌برم و انگیزه می‌گیرم. این ایراد را به حسینیهٔ ارشاد می‌گیرند که خدماتش به طبقات متوسط به بالای جامعه محدود می‌شود. متاسفانه همین طور است. من برای کاری که در حسینیهٔ ارشاد انجام می‌شود احترام زیادی قائلم و معتقدم وقف‌کننده‌های آن عمل ارزشمندی انجام داده‌اند و مخصوصا ارزش عمل‌شان در استقلال مالی‌ای است که براین کتابخانه تضمین کرده‌اند. با این حال اگر خودم روزی آن قدر ثروتمند شوم که بتوانم نهادی مانند حسینیهٔ ارشاد تاسیس کنم، حتما منطقهٔ فقیرتری را برای این کار در نظر می‌گیرم. به قول یکی از اساتیدم، همسایه‌های حسینیهٔ ارشاد کسانی هستند که هم انگیزهٔ کتاب خواندن دارند و هم استطاعت کتاب خریدن. مناطق جنوبی‌تر شهر بیشتر محتاج پایگاهی شبیه حسینیهٔ ارشاد هستند.

* گزارش مرا از اولین نشست باشگاه اطلاعات سبز بخوانید.

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۱ ، ۲۳:۰۱
مائده ایمانی

1- سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از طریق فرهنگسرای عطار «جشنوارهٔ بزرگ کتابخوانی مجازی» یا -به بیان خودمانی‌تر- مسابقهٔ کتابخوانی برگزار می‌کند. برای شرکت در این مسابقه باید به ترتیب این کارها را انجام بدهید:

به وب‌سایت جشنواره بروید،

مقررات ثبت نام را مطالعه کنید،

فرم ثبت نام را پر کنید،

یکی از کتاب‌های معرفی شده در لیست را ( یا یک اثر داستانی دیگر را) انتخاب کنید و بخوانید

حالا به این پنج سوال پاسخ بدهید.

اگر کتابی غیر از موارد پیشنهادی خود سایت در نظر دارید، باید قبل از پر کردن فرم پاسخ به سوالات از طریق بخش تماس با ما کتاب مورد نظر را به داوران جشنواره معرفی کنید و پس از دریافت پیام موافقت آن‌ها (که به شما ایمیل خواهد شد) به سوالات مسابقه پاسخ بدهید. تا به حال 162 نفر در این مسابقه شرکت کرده‌اند که می‌توانید مشخصاتشان را ببینید. آخرین مهلت شرکت در مسابقه روز چهارشنبه 15 آذر است. (یعنی چهارشنبهٔ همین هفته). فهرست جوایز را این‌جا می‌توانید ببینید.

اگر خیال دارید ثبت نام کنید، با توجه به مهلت اندک باقی‌ماتده، پیشنهاد می‌کنم کتابی را که قبلا خوانده‌اید انتخاب کنید. من خودم با رمان «مهمانی خداحافظی» از میلان کوندرا -که همین دیروز خواندنش را به پایان بردم- شرکت خواهم کرد و هم‌کلاسی‌م، مرضیه، با «کوری» شرکت کرده است. خبر برگزاری جشنواره را هم خود مرضیه به ما داد.

2- قرار بود این یک پست اطلاع‌رسانی باشد اما نمی‌توانم این نکته را نگویم. من سایت جشنوارهٔ کتابخوانی عطار را بسیار منسجم و خوب یافتم. دربارهٔ همهٔ جوانب لازم اطلاع‌رسانی کرده‌اند و همهٔ سوالات احتمالی را پیش‌بینی کرده‌اند. گرافیک سایت خوب و ساده است. مدیران سایت بسیار پاسخگو هستند. (خودم امروز پیامی فرستادم و سوالی پرسیدم و در کمتر از سه ساعت و در خارج از وقت اداری پاسخ گرفتم.) من پشت این نظم و اطلاع‌رسانی دقیق، نگاه کتابدارانه می‌بینم و از آن‌جا که یکی از داوران جشنواره هم کتابدار است، حدسم بیشتر تقویت می‌شود. فقط یک نکته ناخوشایند دربارهٔ این جشنواره وجود دارد: فایل پی‌‌دی‌اف کتاب‌های پیشنهادی روی سایت موجود است و  هیچ اشاره‌ای به توافق با ناشر و پدیدآورنده نشده. از طرف دیگر، در بخش مقررات ثبت نام، شرکت‌کننده‌ها را تشویق کرده‌اند که حتی‌المقدور نسخه‌های چاپی را بخوانند و فقط در صورت ضرورت به سراغ نسخهٔ الکترونیک بروند. این یعنی احتمالا موضوع کپی‌رایت حل و فصل نشده.

3- لیزنا عکاس جذب می‌کند. نمی‌دانم اطلاعیه را تازه منتشر کرده‌اند یا من تازه دیده‌ام. به هر حال خیلی دلم می‌خواست خودم از عکاسی خبری سردرمی‌آوردم و داوطلب همکاری می‌شدم. (هر چند من عملا برای گزارش‌های خودم، خودم عکاسی می‌کنم. اما خب عنوان رسمی‌م خبرنگار لیزناست نه عکاس لیزنا.) فرم ثبت نام را اینجا می‌توانید ببینید. اگر پذیرفته بشوید همکار می‌شویم. من همکار خوبی هستم. :)

4- صدای مرا از نت‌بوک جدیدم می‌شنوید.

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۱ ، ۱۸:۵۶
مائده ایمانی

از بدو تجدید حیات فرهنگی (رُنسانس) که آغاز عصر جدید را برای غرب تشکیل می‌دهد، پرسش راجع به آدمی صورت دیگری به خود گرفته است. به همان‌گونه که در قرون وسطا تمامی پرسش‌ها منوط به رابطهٔ انسان نسبت به حق و الوهیت بود و بدان رجوع پیدا می‌کرد، در عصر جدید نیز آدمی مناط اصلی و مبدا ارجاع عمدهٔ پرسش‌ها قرار گرفته است.این پدیدار تاریخی که به موجب آن وجود انسان ملاک حقیقت است در عرف هَیدِگِر موضوعیت نفسانی یا خودبنیادی خوانده می‌شود.

یکی از مظاهر خودبنیادی توسعه و گسترش مداوم آن در حد جهانی و نفوذ غیرقابل اجتناب آن در اقصا نقاط کرهٔ زمین است. چنین خصوصیتی را نمی‌توان به حد پدیداری چون کالاهای مصرفی که ازغرب به سوی دیگر نقاط و مراکز فرهنگی صادرشده باشند تقلیل داد. چه صدور کالا و حتی استعمار ملت‌ها توسط غرب علی رغم اهمیت آن چیزی جز حاصلی ازاین پدیدار عمده و اصلی یعنی خودبنیادی آدمی در عصر جدید نیست. ذات توسعه‌طلب خودبنیادی که از غرب آغاز شده چنان است که هر قومی به محض تقرب و نزدیکی بدان ناگزیر نسبت خود را با حیات و وجود خویش به کلی تغییر می‌دهد. بدان حد که از این به بعد اخذ هرگونه‌ خط‌مشی از طرف این قوم متاثر از رابطه و نوع واکنشی خواهد بود که نسبت به این وجود، یعنی خودبنیادی غربی، ظاهر می‌سازد. حتی رد و انکار آن یعنی حمیت یک قوم در رویگردانی از این خودبنیادی جز واکنشی منفی بدان نیست و می‌تواند به عنوان اصرار بر آن در نظر گرفته شود. چه ضدیت نسبت به یک امر نه تنها به گذشت از آن دلالت ندارد بلکه حاکی از نهایت اصرار بر آن است. گذشت واقعی ازیک امر ورای ضدیت و خصومت با آن است. نوجوانی که در طلب استقلال از والدین خویش است در مخالفت خود نسبت بدان‌ها و در ضدیت‌ورزی خویش با آنان کاری جز پافشاری بر وابستگی عمیق خود بدان‌ها نمیکند. گذشت وی از یک چنین وابستگی منوط به آگاهی نسبت به آن است. بدون آگاهی از خودبنیادی حاکم بر عصر جدید-که وابستگی به طی طریق طولانی ازسوی هر قوم دارد- گذش تاز غرب نیز امری محکوم به شکست خواهد بود. از این روست که می‌بینیم ملتی که حمیت واقعی خود را در جهت تضاد با غرب می‌گذارد کاری جز استحکام هرچه بیشتر وابستگی خود نسبت بدان نمی‌کند.

* مبانی روان‌کاوی فروید- لَکان، دکتر کرامت موللی، نشرنی، صفحات 71 تا 72

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۱ ، ۱۲:۵۴
مائده ایمانی

نقاهت یعنی سلامتی آمیخته به ضعف و خستگی که بلافاصله پس از بیماری ظاهر می‌شود. احساس نقاهت می‌کنم.

خیلی دیر، در حدود ساعت 11 صبح از خواب بیدار شده‌ام. اولین خواب سیر بعد از حدود یک ماه. برای صبحانه اولویهٔ سرد و چای ترش سرد شب‌مانده و تارت خالی بدون مربا خورده‌ام و احساس خوشبختی و رفاه بهم دست داده. (چون در خانهٔ آنی شرلی در رمان رویای سبز راه به راه تارت می‌پختند و می‌خوردند و از آن به بعد من تارت را با رفاه و خوشبختی مرتبط می‌دانم!) حالا بالای تختم نشسته‌ام و به اتاق نگاه میکنم و از تمیزی و نظمش (که نتیجهٔ تلاش خودم و معصومه در آخرین روز قبل از تعطیلات است) و از روشنی‌اش (که نتیجهٔ آفتاب سرزده و غیر منتظرهٔ امروز است) لذت می‌برم.

دیروز غروب که به خوابگاه برمی‌گشتم خوراکی و فیلم خریده‌ام و امروز از این کارم خیلی راضی هستم؛ از این که خودم را تحویل گرفته‌ام حس خوبی دارم. امروز آشپزی نمی‌کنم و از همان چیزهایی که خریده‌ام می‌خورم. شاید فیلم ببینم. شاید دستبندهای جدید ببافم. قطعا چند تا نامه خواهم نوشت. بعید نیست بیماری‌ای که گرفتارش شده بودم و نقاهت امروز به دنبالش آمده نتیجهٔ  تنبلی‌ام در نامه‌نگاری باشد. دم غروب کمی در محله گشت خواهم زد و کشف خواهم کرد که چه طور باید به تجریش و بازار تهران بروم. فردا و پس فردا را به تجریش و بازار تهران خواهم رفت که دسته تماشا کنم. دوربین نمی‌برم که فقط تماشا کنم.قبل از خواب برای خودم هزار و یک شب خواهم خواند.

بعد از مدت‌ها از این‌که تعطیلم خوشحالم و تعطیل بودن و نبودن برایم علی‌السویه نیست. فکر می‌کنم لذت تعطیلات درک نمی‌شود مگر در تنهایی. از فکر کردن به برنامه‌هایی که برای تعطیلاتم دارم لذت می‌برم؛ از نوشتن درباره‌شان بیشتر.

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۱ ، ۱۲:۲۰
مائده ایمانی