آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

از هر کرانه تیر دعا

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۵۹ ب.ظ

تا دلتان بخواهد در این یک هفته (یا شاید ده روز) دعاهای متضاد و متناقض و متنافر کرده‌ام؛ دعاهایی که برآورده شدن هر کدام‌شان به معنای برآورده نشدن و به باد رفتن بقیه است. خودم را تسلیم احساسی پرتلاطم کرده‌ام که هر لحظه به یک رنگ در می‌آید. تسلیم شده‌ام که در هر آن هر چیزی که دلم خواست همان را دعا کنم. حالا احساس می‌کنم دعاهایم مثل لشکری از بادبادک‌های رنگارنگ آسمان را پوشانده‌اند و اجازه نمی‌دهند هیچ چیز ببینم. در فاصلهٔ بین دو دعای متوالی پیش خودم فکر می‌کنم از این همه احتمال متضاد و متناقض بالاخره یکی محقق می‌شود و نفس راحتی می‌کشم. کمی بعد دوباره اشتیاق یک احتمال به خصوص آرامشم را بهم ‌می‌ریزد و مرا به تنها کاری که در این شرایط ازم برمی‌آید ‌می‌کشاند: به دعا کردن. توی این اوضاع و احوال به درک تازه‌ای از آن بیت معروف حافظ رسیده‌ام: از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان. به نظرم رسیده که ممکن است حافظ این بیت را در شرایطی شبیه شرایط فعلی من گفته باشد؛ یعنی در وضعیتی که حتی خودش هم درست نمی‌دانسته چه می‌خواهد یا می‌دانسته چه می‌خواهد اما چون امیدوار نبوده که به خواسته‌اش برسد مدام آرزوهای متفاوت می‌کرده که «اگر این نه پس حداقل آن». حالا حافظ هم اگر در چنین شرایطی شعرش را نگفته باشد این قدری هست که آن بیت قابلیت تاویل به این شرایط را دارد. قبلا همیشه معنای دیگری از آن استنباط می‌کردم؛ این که مثلا حافظ همان یک دعای ثابتش را از هزار درگاه مختلف خواسته؛ از هزار خدا و قبلهٔ مختلف. مثل مسیحی‌هایی که از سر استیصال برای امام حسین نذر می‌کنند. اما بهتر است این مثال را نزنم؛ چون شک دارم چنین مسیحی‌هایی واقعا وجود دارند یا زادهٔ ذهن خیال‌پرداز (!) صدا و سیما هستند.

۹۱/۱۱/۱۶
مائده ایمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی