آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رژیم غذایی» ثبت شده است

هرچه بیشتر رژیم بگیرید، گرسنه‌تر می‌شوید. عامل ایجاد گرسنگی احتمالا گرلین است؛ هورمونی که در معده ساخته می‌شود، در جریان خون گردش کرده و مغز، آن را تشخیص می‌دهد. وقتی کسی برای مدت طولانی بدون غذا بماند یا غذای کمی بخورد (یعنی رژیم بگیرد)، معده و روده‌ها کمبود مواد غذایی را تشخیص می‌دهند و گرلین را به داخل جریان خون آزاد می‌کنند. هیپوتالاموس مرتبا مقدار گرلین در خون را کنترل می‌کند و هنگامی که سطح گرلین بالا می‌رود، پیام دریافتی از معده و روده‌ها را تشخیص می‌دهد- یعنی، مواد غذایی کم است، آن را تامین کن. این پیام هیپوتالاموس را تحریک می‌کند تا تجربهٔ روانی گرسنگی را ایجاد کند.

به این مورد توجه کنید. وقت نهار است و چند روان‌شناس بامحبت از شما دعوت می‌کنند که در رستوران هرچه می‌توانید بخورید، به گروه داوطلبان ملحق شوید (رن و همکاران، 2001). ناهار مجانی است و همه می‌توانند هر قدر دوست دارند، بخورند. اما یک نکته وجود دارد. سی دقیقه قبل از مهمانی پژوهشگران به برخی از داوطلبان گرلین داخل ورید اما به سایر داوطلبان، دارونما (پلاسیبو) تزریق می‌کنند. پژوهشگران بعد از این تزریق روی صندلی می‌نشینند و آنچه را که روی خواهد داد زیر نظر می‌گیرند. آنچه اتفاق می‌افتد این است که داوطلبان گروه دارونما به اندازهٔ طبیعی غذا می‌خورند ولی آنهایی که گرلین اضافی در جریان خونشان است خیلی زیاد می‌خورند.

مورد دیگری را در نظر بگیرید. پژوهشگران سطح طبیعی گرلین بزرگسالان را ظرف مدت چند روز کنترل کردند. (کامینگز و همکاران،2002). آن‌ها بعد از اندازه‌گیری سطح روزانهٔ گرلین طبیعی بزرگسالان از چند نفر خواستند رژیم 3ماهه‌ای را شروع کنند. این رژیم به دقت تدارک دیده شده بود و برنامهٔ ورزش شدیدی را در برداشت. رژیم موثر واقع شد. افراد رژیمی به طور متوسط 20 درصد از وزن بدن خود را کاهش دادند و به مدت 3 ماه این کاهش وزن را حفظ کردند. پژوهشگران در این مدت به کنترل سطح گرلین افراد رژیمی ادامه دادند. سطح گرلین افراد رژیمی بدون اطلاع آن‌ها به بالا رفتن ادامه داد. حتی سه ماه بعد از اینکه رژیم گرفتن خاتمه یافته‌بود، بسیاری از افراد رژیمی هنوز احساس می‌کردند «تمام اوقات گرسنه هستند». [...]

[...] خوشبختانه بدن هورمونهای بازدارندهٔ گرسنگی هم دارد. همان‌گونه که معده و روده‌ها گرلین را به داخل جریان خون ترشح می‌کنند تا اشتها را تحریک کنند (احساس گرسنگی)، برای انتقال دادن سیری لپتین را به داخل جریان خون ترشح می‌کنند. اما در مدت محرومیت از غذا، سطح لپتین افت می‌کند (کامینگز و همکاران، 2001). بنابراین، افراد رژیمی در مدتی که رژیم می‌گیرند، دچار مشکل انگیزشی می‌شوند-افزیش گرلین گرسنگی را تحریک می‌کند، در حالی که کاهش لپتین مانع از سیری می‌شود. در حالی که این برای افراد رژیمی خبر بدی است، اما به توجیه گرسنگی و سیری کمک می‌کند. بدن ما با ساختن، ترشح کردن، و کنترل این دو هورمون، در صورت کمبود غذا و کاهش وزن (افزایش گرلین، کاهش لپتین) و وفور غذا و افزایش وزن (کاهش گرلین افزایش لپتین)، حالت‌های انگیزشی را تنظیم می‌کند.

*انگیزش و هیجان؛ جان مارشال ریو؛ یحیی سیدمحمدی؛ موسسه نشر ویرایش؛ صص 46 و 47.

۱ نظر ۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۱:۱۱
مائده ایمانی

همه‌گیرشناسی با شمردن لوبیا خشک فرق بسیار دارد. الگوی اطلاعات را می‌توان برای رسیدن به استنباط‌هایی دربارهٔ علت اختلال‌ها به کار برد. این شکل هوشمندانهٔ روش همبستگی است. مک‌کارتی (1990) نمونه‌ای را در اختیار ما می‌گذارد که نشان می‌دهد چگونه داده‌های همه‌گیرشناختی برای پاسخ دادن به سوال‌های عمیق‌تری دربارهٔ علت به کار برده‌می‌شوند- در این مورد دربارهٔ علت افسردگی زنان.

در چند قسمت جهان زمینه‌یابی‌های همه‌گیرشناختی نشان داده‌اند که زنان تقریبا دو برابر مردان افسرده هستند (نولن-هوکسما، 1990). بررسی همه‌گیر‌شناختی علت افسردگی (ECA) این نکته را تایید کرده‌است. زنان همچنین به اختلال‌های خوردن، بیماری جوع و بی‌اشتهایی بسیار بیشتری مبتلا هستند. مک‌کارتی از خود پرسید شاید «لاغری ایده‌آل» که در چند کشور غربی مد است باعث شده باشد که زنان بیشتر از مردان افسرده‌باشند. باید یادآور شد که زنان بیشتر از مردان رژیم می‌گیرند، و معمولا رژیم به موفقیت کوتاه‌مدت می‌انجامد، ولی شکست درازمدت را در پی دارد -به طوری که وزن 95 درصد رژیم‌گیرنده‌ها به حال سابق برمی‌گردد (گارنر و وولی، 1991). این نوع شکست پی در پی همراه با نارضایتی همیشگی زنان از بدنشان که لاغری ایده‌آل باعث آن است می‌تواند به افسردگی بیشتر در بین زنان بینجامد (زنان آمریکایی به طور متوسط سنگین‌تر از لاغری ایده‌آل هستند).

مک‌کارتی برای آزمودن این فرضیه، نسبت افسردگی زنان به مردان، وقوع لاغری ایده‌آل و شیوع اختلال‌های خوردن را در بین فرهنگ‌های مختلف مقایسه کرد. فرهنگ‌هایی که لاغری ایده‌آل دارند (مثل، سفید پوستان در آمریکا، نیوزلند، انگلستان) از نسبت 2:1 افسردگی زنان و شیوع زیاد اختلالهای خوردن نیز برخوردارند. فرهنگ‌های فاقد لاغری ایده‌آل، مانند هندوستان از نسبت 1:1 افسردگی زنان با مردان، و شیوع کم اختلال‌های خوردن برخوردارند. مک‌کارتی از این داده‌ها استنباط کرد که لاغری ایده‌آل می‌تواند یکی از علل افسردگی بیشتر در زنان، به علاوهٔ اختلال‌های خوردن باشد. 

* روانشناسی نابهنجاری- آسیب‌شناسی روانی؛ دیوید ال.روزنهان، مارتین ای.پی.سلیگمن؛ یحیی سیدمحمدی؛ انتشارات ارسباران؛ ص232.

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۲
مائده ایمانی