آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

آبی گلدار

در تو می‌بینم برقصی پا به پای بیدها :)

۳ مطلب با موضوع «کتابداری و اطلاع‌رسانی» ثبت شده است

دو تا از جذاب‌ترین دانش‌هایی که از دل دانش کتابداری بیرون می‌آیند، نسخه‌شناسی و کتاب‌شناسی هستند. نسخه‌شناسی دانش آشنایی با ویژگی‌های فیزیکی کتاب است و کتاب‌شناسی دانش آشنایی با محتوای کتاب و ویژگی‌های محتوایی آن. هم نسخه‌شناسی و هم کتاب‌شناسی عموما دربارهٔ نسخه‌های خطی یا چاپ‌های سنگی مطرح می‌شوند. دربارهٔ کتاب‌های جدیدتر، شناخت مشخصات فیزیکی‌شان برای کتابدارها آن قدر اهمیت ندارد که یک گرایش جداگانه را تشکیل بدهد. این به اهالی صنعت چاپ مربوط می‌شود. محتواسنجی کتب جدید هم بر عهدهٔ گرایش مستقلی از علم کتابداری است که به آن علم‌سنجی می‌گویند.

 

گفتم کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی از دل کتابداری بیرون می‌آیند. اما عملا این طور نیست که همهٔ نسخه‌شناسان و کتاب‌شناسان کتابداری خوانده باشند یا کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی گرایش‌های مقاطع بالاتر کتابداری باشند. در حقیقت در حال حاضر دانشگاه‌های ایران این دو رشته را تدریس نمی‌کنند. این طور هم نیست که هرکس لیسانس کتابداری بخواند آماده باشد که کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی بیاموزد. چون خیلی از مهارت‌های اولیه این دو دانش در دورهٔ لیسانس کتابداری آموزش داده نمی‌شوند؛ مثلا کتاب‌شناسی نیاز به عربی علمی پیشرفته دارد که جزو دروس دورهٔ لیسانس کتابداری نیستند. کتابداری که بخواهد کتابشناس –یا نسخه‌شناس- بشود، باید خودش تلاش کند و مهارت‌های جنبی را یاد بگیرد. با این وصف چرا می‌گویم کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی از دل کتابداری بیرون می‌آیند؟ چون کتاب‌شناس‌ها و نسخه‌شناس‌ها خود به خود کتابدار هم می‌شوند و دانش کتابداری را هم می‌آموزند، حتی اگر از مسیری غیر از مسیر کتابداری به سراغ این دو دانش رفته باشند.

 

من دیروز در جلسهٔ سخنرانی یکی از بهترین کتاب‌شناسان و نسخه‌شناسان معاصر ایرانی شرکت کرده‌بودم: دکتر عبدالله انوار. دکتر انوار قبل از شروع جلسه و در فرصتی که با برگزارکننده‌ها حرف می‌زد گلایه داشت که جوانان علاقهٔ زیادی به کتاب‌شناسی و نسخه‌‌شناسی نشان نمی‌دهند و این‌که در حال حاضر فقط خودش و دو نفر دیگر هستند که تخصصشان در کتاب‌شناسی در حدی است که بتوانند در آرشیوملی کار کنند. این موضوع برای من خیلی عجیب بود چون می‌بینم که بچه‌های دورهٔ لیسانس کتابداری علاقهٔ زیادی به نسخه‌های خطی نشان می‌دهند. هرجا که باید پژوهشی با موضوع آزاد ارائه بدهیم عدهٔ زیادی داوطلبند که روی نسخ خطی کار کنند. برایم عجیب بود که این علاقه به پیگیری ختم نمی‌شود.

 

دکتر انوار از چیز دیگری هم گلایه داشت. می‌گفت تصور نسل جوان از دانش تغییر کرده. دیگر برای دانش زحمت نمی‌کشند و گمان می‌کنند کامپیوتر و رایانه برایشان کافی است. حتی آن‌هایی که دنبال کار کردن روی نسخ خطی هستند به سراغ نسخه‌های اسکن شده می‌روند. من این گلایه را گذاشتم کنار توصیفی که استاد انوار ضمن سخنرانی‌اش از کتابداران عهد قدیم می‌کرد و دیدم در تاسف او شریکم. استاد می‌گفت در اوج تمدن اسلامی کتابداری را به بهترین علمای هر شهر می‌سپردند؛ کسی که جامع‌الاطراف‌تر از همه بود. و هر کتابدار خودش برای کتابخانه‌اش تقسیم‌بندی و رده‌بندی طراحی می‌کرد و این رده‌بندی بر اساس نیاز مخاطب کتابخانه و نوع منابع کتابخانه بود. در سخنرانی‌اش چند مورد از این رده‌بندی‌ها را به تفصیل شرح داد. من کل این سخنرانی را به طور مبسوط برای لیزنا گزارش کرده‌ام. به محض منتشر شدن لینکش را همین جا قرار می‌دهم. (تکمیلی: منتشر شد)

 

این ایده که هر کتابخانه می‌تواند رده‌بندی مخصوص خودش را داشته باشد برای من جالب بود. در حال حاضر ما دو رده‌بندی جامع و فراگیر داریم: دیویی و ال‌سی. چند سالی است که عده‌ای از یک رده‌بندی جدید بومی حرف می‌زنند و کتابخانهٔ ملی هم از آن‌ها حمایت می‌کند. اما به نظر می‌رسد بیشتر اساتید کتابداری نظر خوبی به این رده‌بندی ملی ندارند و آن را از قماش بومی‌سازی‌های فرمایشی علوم انسانی می‌دانند. اما حتی در همان رده‌بندی ملی هم بحث سراسری بودن به قوت خودش باقی است. یعنی کسانی که حرفش را می‌زنند دنبال رده‌بندی‌ای هستند که به طور سراسری در همهٔ کتابخانه‌های کشور اعمال شود. چیزی که دکتر انوار می‌گفت معنای کاملا متفاوتی داشت: از رده‌بندی‌ای حرف می‌زد که هر کتابدار با توجه به شناختی که از کتابخانهٔ خودش و نوع سوالات مراجعه‌کنندگان دارد طراحی می‌کند. طراحی رده‌بندی –حتی در مقیاس کوچک کتابخانه‌ای- البته کار دشواری است و کسی به صرف فارغ‌التحصیل شدن از رشتهٔ کتابداری از پس انجامش برنمی‌آید. کتابداری می‌تواند همچه کاری بکند که به استانداردهای کتابداران عصرهای گذشته نزدیک باشد؛ یعنی غیر از کتابداری منطق و فلسفه خوانده‌باشد و علم‌شناس باشد. نمی‌دانم ما چقدر شانس داریم که در دانشگاه‌هایمان به طور نظام‌مند از این دست کتابدارها تربیت کنیم. این جور کتابدارها اگر در حال حاضر وجود داشته‌باشند علم‌شان حاصل تلاش خودشان است نه آموزش رسمی. اما به هر حال ایدهٔ دکتر انوار به نظر من بسیار جالب بود: اینکه به سمتی برویم که کتابخانه‌ها رده‌بندی‌های اختصاصی داشته باشند. البته برای ساده‌سازی مراودات بین کتابخانه‌ای می‌شود یک رده‌بندی سراسری هم داشت و به کتاب‌ها بر اساس روش سراسری هم کد داد. اما کتاب‌ها را بر اساس رده‌بندی داخلی کتابخانه چید. این موضوع فکرم را مشغول کرده و خیال دارم کمی دربارهٔ کتابخانه‌های معاصری که رده‌بندی‌های اختصاصی دارند تحقیق کنم. مثلا می‌دانم که کتابخانهٔ بین‌المللی کودکان و نوجوانان مونیخ چنین کتابخانه‌ای است. البته باید اول کمی صبر کنم تا درس سازمان‌دهی را بگذرانم و دست کم کار کردن با رده‌بندی دیویی را بلد باشم.

 

اما بگذارید برای حسن ختام نوشته یک خبر خوب بدهم: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سه دورهٰٔ مقدماتی تصحیح نسخ خطی برگزار می‌کند. برای کسانی که دوست دارند از کتابداری به کتاب‌شناسی برسند شرکت در این دوره می‌تواند اولین قدم باشد. اطلاعات تکمیلی را اینجا ببینید. من قرار است شرکت کنم.

 

۰ نظر ۱۴ دی ۹۱ ، ۱۰:۱۰
مائده ایمانی

دانشکده برای ترم تحصیلی آیندهٔ ما واحد کارورزی ارائه داده است. قبلا از بچه‌های ترم‌بالایی پرسیده‌بودیم و براساس گفته‌های آنها فکر می‌کردیم اولین کارورزی‌هایمان از ترم سه آغاز می‌شود. استاد راهنمایمان پیشنهاد کرده کارورزی را در لیست واحدهایمان انتخاب کنیم اما فعلا برای پذیرش در کتابخانه‌ها اقدام نکنیم و صبر کنیم تا درس‌های این ترم را –که پیش‌نیاز کارورزی هستند- بگذارنیم. بعد برای تابستان در کتابخانه‌های مورد نظرمان پذیرش بگیریم. ظاهرا واحد کارورزی یک استثنا است که می‌شود نمرهٔ آن را بعد از پایان ترم هم رد کرد. من از حالا برای شروع کردن کارورزی مشتاقم و هیجان دارم. در اولین کارورزی احتمالا پشت میز امانت خواهم ایستاد که بعد از میز مرجع، برای من جذاب‌ترین بخش کار در کتابخانه است.

 

هر کتابخانه از چهار بخش اصلی تشکل می‌شود. اول بخش مدیریت است. آن را به صورت یک دایرهٔ بزرگ در بالای یک صفحه تجسم کنید. در کتابخانه‌های موفق داخل این دایرهٔ بزرگ یک دایرهٔ کوچکتر هست به نام روابط عمومی. در چنین کتابخانه‌هایی از داخل دایره روابط عموم سه رشته جدا می‌شود و به سه دایرهٔ بزرگ دیگر در زیر دایرهٔ مدیریت وصل می‌شود: دایره‌های مجموعه‌سازی، سازماندهی و بازیابی. در کتابخانه‌ای که روابط عمومی نداشته باشد بخش مدیریت باید مستقیما با بخش‌های زیر دستش ارتباط بگیرد. بخش مجموعه‌سازی مسئول انتخاب و خرید کتاب‌های مناسب برای کتابخانه‌هاست. در کتابخانه‌های عمومی تحت نظر نهاد کتابخانه‌های عمومی به لطف سیاست فیلترینگ از بالا، عملا بخش مجموعه‌سازی وجود ندارد و کتابداران کتابخانه هیچ نقشی در انتخاب مجموعهٔ تحت مدیریت خود ندارند. اما در کتابخانه‌های وقفی (مثل حسینیهٔ ارشاد) استقلال و آزادی‌عمل خوبی وجود دارد. بخش سازماندهی به کتاب‌ها رده می‌دهد و مکانشان را در قفسه‌ها تعیین می‌کند و در بعضی از کتابخانه‌های موفق و معمولا تخصصی، نمایه‌سازی هم می‌کند؛ یعنی کارت‌های راهنمای تفصیلی از محتوای کتاب‌ها آماده می‌کند. بخش بازیابی مسئول ارائه منابع و اسناد کتابخانه‌ای به کاربران است. هر بخشی از کتابخانه که کاربران مستقیما با آن سر و کار دارند زیرمجموعه بازیابی است؛ مثلا میزهای مرجع و خدمات، خدمات اینترنت و زیراکس و غیره. غیر از بخش بازیابی و گاهی روابط عمومی، بقیهٔ بخش‌های کتابخانه برای کاربر نامرئی است. معروف است که سخت‌ترین کار در کتابخانه  سازماندهی است. به طوری که گاهی کتابداران بخش مجموعه‌سازی در فصولی که کارشان کم‌تر است مامور می‌شوند به همکاری با کتابداران سازمان‌دهی.

 

 

 

چرا من میز مرجع و بعد از آن میز امانت را خیلی دوست دارم؟ چون در این بخش‌هاست که ضرورت وجود کتابدار به غیرکتابدارها -که آشنایی زیادی با محتوا و گسترهٔ علم کتابداری ندارند- ثابت می‌شود. این روزها بعضی از کتابخانه‌های کشورهای پیشرفته به سمت الکترونیکی شدن هرچه بیشتر پیش می‌روند. مدیر دانشکدهٔ ما، دکتر سعید رضایی، در یکی از سخنرانی‌هایش فیلمی از یک کتابخانهٔ صد در صد الکترونیک در اروپا را نمایش داد که هیچ کتابداری نداشت. رده‌بندی و تحویل کتاب و بازپس‌گیری کتاب را ربات‌ها انجام می‌دادند. احتمالا فقط مجموعه‌سازی بر عهدهٔ انسان‌ها بود. کار مجموعه‌سازی هم کار مداوم و سختی نیست. یعنی یک تیم مجموعه‌ساز می‌توانند به تنهایی کار پنج، شش کتابخانه را راه بیندازند. اما استاد رضایی توضیح داد که با وجود این امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری، میل به حذف سمت کتابدار حتی در اروپا هم خیلی کم است. چرا؟ به چند دلیل. یکی از آن دلایل نقشی است که کتابدارها پشت میز امانت و میز مرجع برعهده دارند. آن‌ها کاربر را راهنمایی می‌کنند، اگر نداند محتوای مورد نظرش را کجا پیدا کند نشانش می‌دهند، به او کتاب‌های مکمل و مرتبط پیشنهاد می‌دهند و خلاصه یک جور مشاور حاضر به خدمت و بی‌طرفند. همهٔ این‌ها البته دربارهٔ کتاب‌دارهایی صادق است که کارشان را دوست دارند یا دست کم جدی‌ش می‌گیرند. به قول دکتر رضایی، این کتابداری نیست که جای خودش را به ربات‌ها می‌دهد، بلکه کتابدارهای بد هستند که جایشان را به ربات‌ها می‌دهند.

 

بخش کمی از آموزش‌هایی که ما می‌بینیم مهارت‌های مربوط به بخش بازیابی است. دانش کتابداری بیش از آن که دانش میزهای مرجع و امنت باشد، دانش ارزیابی کیفی منابع و مدارک و اطلاعات و نیز دانش سازمان‌دهی بهینهٔ آن‌هاست. اگر کتابداری فقط دانش بازیابی اسناد بود لزومی نداشت که در این عصر پیشرفت تکنولوژی باز هم آموزش داده شود. اما حقیقت این است که دانش کتابداری اگر چه ابتدا به واسطهٔ نهادی به نام کتابخانه و به عنوان فرعی برآن به وجود آمد، امروزه تا حد زیادی از کتابخانه مستقل شده‌است. حتی اگر کتابخانه‌ها کاملا الکترونیک شوند رشتهٔ کتابداری باقی می‌ماند چون آرشیویست‌ها و نمایه‌سازهای حرفه‌ای دانش‌آموختگان کتابداری هستند. فرآیند علم‌سنجی را در همهٔ دنیا (البته به جز نهاد کتابخانه‌های عمومی!) کتابداران انجام می‌دهند؛ اعطای درجاتی مثل آی‌اس‌آی و آی‌اس‌سی‌ به نشریات علمی‌پژوهشی در صلاحیت کتابداران متخصص علم‌سنجی است. اما همهٔ این‌ها اطلاعات درون‌رشته‌ای هستند که فقط خود کتابدارها ازشان خبر دارند. یک کاربر سادهٔ کتابخانه ضرورت وجود رشته‌ای به نام کتابداری را پشت میز مرجع یا میز امانت درک می‌کند؛ وقتی که می‌بیند یک دایرة‌المعارف زنده دست‌ش را می‌گیرد و او را از میان خیل عظیمی از مدارک و منابع عبور می‌دهد و به جایی که باید برود می‌رساند. بنابراین اگر کسی دغدغهٔ وجههٔ عمومی رشته را داشته باشد باید روی کتابداران بخش بازیابی و نگرش آن‌ها به شغل‌شان کار کند یا دست کم، در مقیاس کوچک‌تر، خودش به عنوان یک کتابدار بخش بازیابی، درست و بر اساس استانداردهای دانشگاهی رشتهٔ کتابداری –که معمولا در کتابخانه‌ها جدی گرفته نمی‌شوند- عمل کند. این است که من سخت مشتاق اولین کارورزی‌ام و ایستادنم در پشت میز امانت هستم؛ می‌خواهم هرچه زودتر اولین قسط از دینی را که به رشته‌ام حس می‌کنم پرداخت کنم و کار کوچکی برای وجههٔ عمومی آن انجام بدهم. چون این رشته در همین مدت کوتاهی که مرا به خودش پذیرفته ده‌ها افق امیدوارکننده جلوی چشمم ظاهر کرده که حتی فکرشان را هم نمی‌کردم.

 

 

 

در کتابداری بحثی داریم به نام «مصاحبه مرجع». منظور سوال و جواب‌هایی است که بین مراجعه‌کنندهٔ میز مرجع و کتابدار میز مرجع شکل می‌گیرد تا کتابدار دقیقا متوجه نیاز مراجعه‌کننده شود و اطلاعات مورد نیاز او را همراه با اطلاعات تکمیلی کمک‌کننده در اختیارش بگذارد. مصاحبهٔ مرجع معمولا با سوال خود مراجعه‌کننده آغاز می‌شود. کمتر مراجعه‌کننده‌ای در میز امانت سوال می‌پرسد. معمولا کاربری که به میز امانت سر می‌زند خیلی دقیق می‌داند که چه می‌خواهد. با این حال یک کتابدار خوب همیشه آماده‌است که در میز امانت هم مصاحبه‌ای شبیه مصاحبهٔ مرجع داشته‌باشد. او خیلی ظریف و بدون فضل‌فروشی به کاربران نشان می‌دهد که می‌تواند به آن‌ها اطلاعات بیشتری بدهد. یک کتابدار میز امانت همچنین ممکن است مهارت‌های ساده و ابتدایی استفاده از کتابخانه را به کاربران بیاموزد؛ مثلا مهارت استفاده از نرم‌افزار سرچ کتابخانه یا مهارت جستجو در اینترنت و پایگاه‌های داده‌ها. گفتن ندارد که این آموزش‌ها باید محترمانه باشند تا مراجعه‌کننده از سوالش –هر قدر هم که ساده و بدیهی باشد- خجالت نکشد. من از حالا مشتاق مصاحبه‌های شبه‌مرجعی هستم که قرار است پای میز امانت داشته باشم.

 

 

۰ نظر ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۰:۳۲
مائده ایمانی

چهارشنبه، از ساعت 14:30 تا 16:30، دومین نشست باشگاه اطلاعات سبز در محل ساختمان آموزش کتابخانهٔ حسینیهٔ ارشاد (در خیابان شریعتی، کمی پایین‌تر از تقاطع میرداماد) برگزار خواهد شد. موضوع نشست، «تنوع زیستی» خواهد بود. اگر به خاطر تعطیلی تهران نبود، روز چهارشنبهٔ من پر بود از کلاس و همایش و نشست، و تهیهٔ گزارش از برنامهٔ باشگاه نصیب کس دیگری می‌شد. اما حالا من مانده‌ام و چهار روز تعطیلی متناوب و برنامهٔ خوشایندی که در محلی خوشایند برگزار می‌شود.

باشگاه اطلاعات سبز چیست؟ روزی که برای اولین نشست این باشگاه به حسینیهٔ ارشاد رفته بودم و سراغ محل برگزاری نشست را از اعضای کتابخانه می‌گرفتم، یکی از آن‌ها که پیرزن شصت سالهٔ خوشرویی بود خیال کرد این باشگاه ارتباطی به جنبش سبز دارد. اما باشگاه اطلاعات سبز در حقیقت یک باشگاه محیط زیستی است که اعضای آن عبارت‌اند از چهار ان‌جی‌اوی فعال در زمینهٔ محیط زیست، و چهار گروه از کتابخانه‌ها و فعالان کتابخانه‌ای: کتابخانهٔ حسینیهٔ ارشاد، 85 کتابخانهٔ سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، شورای کتاب کودک و خانهٔ کتابدار کودک. هدف از تشکیل این باشگاه استفاده از توان اطلاع‌رسانی کتابخانه‌ها و کتابداران در نشر و توزیع «اطلاعات سبز» یا همان داده‌های محیط زیستی است؛ به این امید که ان‌جی‌اوهای فعال در زمینهٔ محیط زیست کمی از انزوا و مهجوریت فعلی دربیایند و بتوانند صدایشان را به گوش افراد بیشتری برسانند.

کتابخانه‌های عضو باشگاه اطلاعات سبز پوستر این باشگاه را روی دیوارهایشان نصب می‌کنند و از طریق نشر بروشور و کاتالوگ و کتاب و سی‌دی اعضای خود را در زمینهٔ محافظت از محیط زیست حساس می‌کنند و آموزش می‌دهند. مسئولیت تهیهٔ محتوایی که کتابخانه‌ها نشر می‌دهند بر عهدهٔ ان‌جی‌اوهاست. ان‌جی‌اوها علاوه براین، کارگاه و گردش علمی هم برای اعضا ترتیب می‌دهند. دوره‌های فعالیت باشگاه یک ماهه است؛ به این معنا که در هر ماه یک نشست هم‌اندیشی، یک کارگاه و یک گردش علمی برگزار می‌شود. مدیریت هریک از دوره‌های یک ماهه برعهدهٔ یکی از ان‌جی‌اوهاست.

چرا باشگاه اطلاعات سبز برای من جالب است و برای شرکت در نشست‌هایش اشتیاق دارم؟ اعضای باشگاه را آدم‌های مختلفی از رده‌های سنی مختلف تشکیل می‌دهند اما همهٔ این آدم‌ها شدیدا باانگیزه‌اند و برای هدفی روشن و ملموس تلاش می‌کنند که به نظر من قابل احترام است. آنها منفعل نیستند و در عین حال ایده‌آل‌گرایی چشم‌هایشان را کور نکرده. آن‌ها اطلاعات تازه و دست اولی دربارهٔ حیطهٔ فعالیت خود دارند و کاملا «زنده‌»اند. در حاشیهٔ نشست قبلی یکی از ان‌جی‌اوها تعدادی از محصولات روستانشینان حاشیهٔ دنا را برای فروش عرضه کرد. من تا قبل از آن روز به ارتباط بین حمایت از اقتصاد روستایی و حفاظت از محیط زیست فکر نکرده بودم.

از اعضای باشگاه که بگذریم، هر برنامه‌ای که در حسینیهٔ ارشاد برگزار شود برای من جذاب است. دیدار از حسینیهٔ ارشاد و کتابدارانش برای من جذاب است. وقتی آن‌ها را می‌بینم که وسط این همه طوفان جزیرهٔ امن خودشان را مدیریت می‌کنند و به خوبی هم مدیریت می‌کنند، لذت می‌برم و انگیزه می‌گیرم. این ایراد را به حسینیهٔ ارشاد می‌گیرند که خدماتش به طبقات متوسط به بالای جامعه محدود می‌شود. متاسفانه همین طور است. من برای کاری که در حسینیهٔ ارشاد انجام می‌شود احترام زیادی قائلم و معتقدم وقف‌کننده‌های آن عمل ارزشمندی انجام داده‌اند و مخصوصا ارزش عمل‌شان در استقلال مالی‌ای است که براین کتابخانه تضمین کرده‌اند. با این حال اگر خودم روزی آن قدر ثروتمند شوم که بتوانم نهادی مانند حسینیهٔ ارشاد تاسیس کنم، حتما منطقهٔ فقیرتری را برای این کار در نظر می‌گیرم. به قول یکی از اساتیدم، همسایه‌های حسینیهٔ ارشاد کسانی هستند که هم انگیزهٔ کتاب خواندن دارند و هم استطاعت کتاب خریدن. مناطق جنوبی‌تر شهر بیشتر محتاج پایگاهی شبیه حسینیهٔ ارشاد هستند.

* گزارش مرا از اولین نشست باشگاه اطلاعات سبز بخوانید.

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۱ ، ۲۳:۰۱
مائده ایمانی